پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۲۶ ق.ظ
در زمان
عمر پسرى ادعا کرد من فرزند این زن هستم و زن انکار کرد و گفت: من او را نمیشناسم تا اینکه این پسر و این زن با
چهار برادر آن پسر و چهل
شاهد نزد عمر آمدند زن اظهار کرد اى خلیفه این پسر من نیست، زیرا چند سال است شوهر من از دنیا رفته و شوهرى ندارم تا
فرزندى از او داشته باشم و این
پسر از من نیست و قصد دارد مرا بین اقوام رسوا کند، عمر به پسر گفت: تو چه میگویى؟