چهارده

چهارده

♦ به نام خدا"
♦ برای دسترسی سریع تر به قسمت مورد نطر میتوانید از منوی بالا استفاده کنید
♦ لطفا با نظرات خود ما را در جهت رشد وبلاگ راهنمایی کنید
♦ یک صلوات هدیه به آقا امام زمان

آخرین نظرات
  • ۲۶ فروردين ۹۵، ۱۴:۲۸ - علی
    عالی
  • ۲۶ فروردين ۹۵، ۱۴:۲۶ - علیطهماسبی
    عالی
  • ۴ آذر ۹۳، ۱۷:۵۹ - perspolis
    6
پنجشنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۲۶ ق.ظ

مادر براى دنیا نفى ولد کرد

در زمان عمر پسرى ادعا کرد من فرزند این زن هستم و زن انکار کرد و گفت: من او را نمی‏شناسم تا اینکه این پسر و این زن با چهار برادر آن پسر و چهل شاهد نزد عمر آمدند زن اظهار کرد اى خلیفه این پسر من نیست، زیرا چند سال است شوهر من از دنیا رفته و شوهرى ندارم تا فرزندى از او داشته باشم و این پسر از من نیست و قصد دارد مرا بین اقوام رسوا کند، عمر به پسر گفت: تو چه می‏گویى؟

  پسر گفت: این زن مادر واقعى و حقیقى من است عمر به زن گفت: تو شاهدى بر مدعاى خود دارى؟ گفت: آرى چهل نفر شاهد همراه من هستند، شاهد و گواه من می‏باشند، عمر به پسر گفت: تو شاهدى دارى؟ گفت: من شاهدى ندارم، عمر گفت: پسر را به زندان ببرید و زن را رها کردند چون چنین کردند زن با همراهان خود می‏رفت که در بین راه گذر ایشان به شاه ولایت امیر المومنین على (علیه السلام) افتاد، پسر فریاد بر آورد که یا على به دادم برسید، حضرت فرمود: چه می‏گویى؟ زن گفت: می‏گویم این پسر از من نیست و شاهد من این چهل نفر می‏باشد و مدتى است که شوهر ندارم، بعد حضرت رو کرد به پسر فرمود: تو چه می‏گویى؟ عرض کرد: یا على این مادر من است و من پسر او هستم و زن انکار می‏کند، حضرت به زن فرمود: به من وکالت بده از طرف تو وکیل باشم، عرض کرد: باشد، حضرت فرمود: من تو را زن این پسر قرار دادم و رو کرد به پسر و فرمود: دست این زن را بگیر و ببر در این اتاق و آنچه مابین زن و مرد می‏گذرد انجام بده و بعد از وقایع خارج شو، پس به حکم على (علیه السلام) دست زن را گرفت به خانه برد و چون خواست در آویزد فریاد زن بلند شد یا امیر المومنین این پسر من است راست می‏گوید این چهار برادر باعث شدند که من چنین ادعایى را بکنم و ارث شوهر مرا این برادرها بخورند و چهل شاهد دروغگو را اینها فراهم کردند، على (علیه السلام) فرمود: تا چهل شاهد را حد زدند و به پسر فرمود: دست مادرت را بگیر و برو و زن صورت پسر را بوسید، این هم دنیا که گاهى باعث می‏شود مادر را از فرزند جدا سازد پس همه خوشحال شدند و عمر گفت: لو لا على لهلک عمر(1).


 جامع الدرر ج 1 ص 141

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی