قیصر روم و سخنى بزرگ !
عبدالملک بن مروان (پنجمین خلیفه اموى
) از طاغوتهاى خاندان ستمگر بنى امیه بود، و به عنوان امیر مسلمین ، چند سال ،
خلافت کرد.
در تاریخ
آمده : قیصر روم (شاه ابرقدرت روم در آن عصر) براى عبدالملک به این مضمون نامه اى نوشت :
♦آن شترى
که پدرت (مروان ) بر آن سوار شد و از مدینه فرار کرد خورده شد (یا آن را خوردم ) و اینک صدهزار و صدهزار
و صدهزار نفر لشکر به سوى تو (براى سرکوبى تو) مى فرستم ،منظور قیصر روم این بود که دیگر شترى
نیست که بر آن سوار شده و مثل پدرت فرار کنى و حتماً دستگیر و
مغلوب مى شوى .
عبدالملک
پس از دریافت این نامه ، براى حجاج بن یوسف ثقفى (فرماندار خونخوارش نامه اى نوشت و از او خواست که
از امام سجاد (ع ) بخواهد که چگونگى جواب نامه قیصر روم را آن گونه که موجب وحشت او شود،
بفرماید.
پس از
رسیدن نامه بدست حجاج ، وى جریان را به امام سجاد (ع ) عرض کرد، امام فرمود: براى عبدالملک بنویس که
در جواب شاه روم چنین بنویسد:
براى
خداوند لوح
محفوظ هست که
در هر روز سیصد بار، آن را ملاحظه مى کند، و هیچ لحظه اى نیست مگر اینکه خداوند در آن
لحظه ، افرادى را مى میراند، و زنده مى کند، و ذلیل و خوار مى نماید، و عزت مى بخشد،
و آنچه بخواهد انجام مى دهد، و من امید آن را دارم که خداوند در یکى از لحظه ها شر تو را
از ما باز دارد. حجاج ، هین مطلب را براى عبدالملک نوشت ، و عبدالملک نیز پس از
دریافت نامه حجاج ، همین مطلب را در جواب نامه تهدیدآمیز قیصر روم نوشت .
وقتى که
نامه به قیصر رسید و آن را خواند (وحشتزده شد) و گفت : ما خرج هذا الا من کلام النبوة : این مطلب جز از گفتار نبوت ،
نشات نگرفته است .
قابل ذکر
است که پیامبران و امامان ، براساس قانون اهم و مهم گاهى افراد فاسد را براى دفع افسد، یعنی افراد فاسدتر راهنمائى مى کردند.
عبدالملک بن مروان (پنجمین خلیفه اموى
) از طاغوتهاى خاندان ستمگر بنى امیه بود، و به عنوان امیر مسلمین ، چند سال ،
خلافت کرد.
در تاریخ
آمده : قیصر روم (شاه ابرقدرت روم در آن عصر) براى عبدالملک به این مضمون نامه اى نوشت :
♦آن شترى
که پدرت (مروان ) بر آن سوار شد و از مدینه فرار کرد خورده شد (یا آن را خوردم ) و اینک صدهزار و صدهزار
و صدهزار نفر لشکر به سوى تو (براى سرکوبى تو) مى فرستم ،منظور قیصر روم این بود که دیگر شترى
نیست که بر آن سوار شده و مثل پدرت فرار کنى و حتماً دستگیر و
مغلوب مى شوى .
عبدالملک
پس از دریافت این نامه ، براى حجاج بن یوسف ثقفى (فرماندار خونخوارش نامه اى نوشت و از او خواست که
از امام سجاد (ع ) بخواهد که چگونگى جواب نامه قیصر روم را آن گونه که موجب وحشت او شود،
بفرماید.
پس از
رسیدن نامه بدست حجاج ، وى جریان را به امام سجاد (ع ) عرض کرد، امام فرمود: براى عبدالملک بنویس که
در جواب شاه روم چنین بنویسد:
براى
خداوند لوح
محفوظ هست که
در هر روز سیصد بار، آن را ملاحظه مى کند، و هیچ لحظه اى نیست مگر اینکه خداوند در آن
لحظه ، افرادى را مى میراند، و زنده مى کند، و ذلیل و خوار مى نماید، و عزت مى بخشد،
و آنچه بخواهد انجام مى دهد، و من امید آن را دارم که خداوند در یکى از لحظه ها شر تو را
از ما باز دارد. حجاج ، هین مطلب را براى عبدالملک نوشت ، و عبدالملک نیز پس از
دریافت نامه حجاج ، همین مطلب را در جواب نامه تهدیدآمیز قیصر روم نوشت .
وقتى که
نامه به قیصر رسید و آن را خواند (وحشتزده شد) و گفت : ما خرج هذا الا من کلام النبوة : این مطلب جز از گفتار نبوت ،
نشات نگرفته است .
قابل ذکر
است که پیامبران و امامان ، براساس قانون اهم و مهم گاهى افراد فاسد را براى دفع افسد، یعنی افراد فاسدتر راهنمائى مى کردند.